این وبلاگ به جهت بالا بردن اطلاعات هموطنان عزیز ساخته شده

متن مرتبط با «وجود جن» در سایت این وبلاگ به جهت بالا بردن اطلاعات هموطنان عزیز ساخته شده نوشته شده است

داستان ترسناک(جن-ارواح)

  • تو دوران نوجوونیم با رفیقام و داداش کوچیکم زدیم تو کار احضار جن و روح خیلی جلسات اجرا کردیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد اما این کل ماجرا نبود بعد ی مدت اتفاقای عجیبی واسه هممون میفتاد مثلا وسایلامون خود ب خو جابه جا میشد یا صدای دویدن میشنیدیم تو بعضی جاهای خونه و جالب اینجا بود ک کسی ب جز ما اینو نمیشنید ی شب ک خواب بودیم با صدای شکستن چیزی بیدار شدیم (من و داداشم ک تو اتاق خودمون بودیم ) ، صدا از حیاط بود . ب هم دیگ نگاه کردیم و با هم گفتیم دزد ؟؟؟؟؟ و زود پاشدیم بریم حیاط ، هیشکی تو حیاط نبود دو بار کل حیاط رو گشتیم ولی چیزی پیدا نکردیم همین ک خواستیم برگردیم توی خونه متوجه ی مرد قد بلند با چهره ای وحشتناک شدیم ک ب سمت ما میومد از ترس سر جامون میخکوب شده بودیم و زبونمون بند اومده بود نمیتونستیم داد بزنیم ک به کمکمون بیان اون مرد بهمون نزدیک شد و اروم زیر گوشمون گفت شما منو احضار کردین ؟ ب چ حقی ؟ با من چیکار داشتین ؟ حالا ک منو احضار کردین بی دلیل من شما رو تا ابد آزار میدم تا همچین بی دلیل هم نباشه . و غیب شد . ما 15 دقیقه به هم خیره شده بودیم و نمیدونستیم چی بگیم کم کم زبونمون وا شد و داداشم گفت بیا بریم تو حرف بزنیم سرده . من ب خودم اومدم و دنبالش راه افتادم . وقتی رفتیم تو اتاقمون داداشم گفت حالا چیکار کنیم ؟ میدونی ک تو بد مخمصه ای گیر افتادیم ؟! منم بهش گفتم من نمیدونم اصن ما واسه چی میخواستیم احضارشون کنیم که حالا اینجوری بشه ؟ولی جز سکوت جوابی نداشت . اون شب رو با هزار ترس و لرز خوابیدیم . تا چتد روز بعدش هم اتفاقی نیفتاد تا اینکه یه شب خواب دیدیم اون مرد داره ما رو کتک میزنه و توی ی خرابه وسط بیابونیم . وقتی بیدار شدیم بدنمون کبود شده بود و جالب اینکه هر دو اون خواب رو دیده بودیم . هنوزم ک هنوزه میاد و ما رو اذیت میکنه ....,داستان,داستان ترسناک, داستان ارواح,داستان عجیب,داستان جن,داستان ارواح ...ادامه مطلب

  • داستان ترسناک(خانه وحشت)

  • خانه وحشت میلت چنی هیچ کس نمی دانست میلت چنی اهل کجا بود ولی در دهه هزار و هشتصد و پنجاه این مرد که صاحب مهمانسرایی در منطقه بود، اسرارآمیزترین مرد لانکاستر کانتی شد . بعضی چنی را که به رک گویی شهره بود مجسمه شیطان می دانستند . وقتی مردم جسد او را دیدند که برابر دادگاه شهر به چوب بستی آویزان بود و تاب می خورد زیاد تعجب نکردند . بعد از اینکه چنی به اتهام دزدیدن برده (( دکتر کرافورد )) محکوم شد، خیلی ها فکر می کردند او به مکافات عملش رسیده است . چنی یک برده داشت که هر از گاهی او را به یک مسافر می فروخت.چند روز بعد برده از موقعیتی استفاده می کرد و از پیش صاحب تازه می گریخت و دوباره به مهمانخانه بر می گشت تا در یک فرصت مناسب چنی دوباره او را به مسافر ساده لودح دیگری بفروشد . ولی همه مسافران خوش شانس نبودند . هیچ کس تمایلی نداشت که در آن مهمانخانه بماند ولی چاره دیگری نبود . اما برای بعضی از مسافران، آن مهمانخانه آخرین محل استراحت به شمار می رفت . مدتی بعد خانواده های آنها به دنبال همسر یا پسر گمشده شان به آن مهمانخانه خلوت می رفتند ولی هیچ وقت نتیجه ای نمی گرفتند . در طول سال ها مردم بسیاری که از حوالی مهمانخانه عبور می کردند ، پیکرهای مه آلودی را می دیدند که در میان درختان اطراف مهمانخانه سرگردان بودند . از اهالی آن منطقه کمتر کسی جرات می کرد به آن مهمانخانه برود . چنی همه چیز را انکار میکرد و مدرکی به دست نمی داد .ولی سالها بعد معما ها حل شد . یک شرکت ساختمانی به آن منطقه رفت و زمین را حفاری کرد در آن هنگام بود که چندین اسکلت از زیر خاک بیرون آمد که همگی به قتل رسیده بودند . مردم نام آن مهمانخانه را (( خانه وحشت میلت چنی )) گذاشتند . این خانه تا اوایل دهه 1970 در آن محل باقی ماند . ولی دیگر تبدیل به خانه متروکه درست شبیه به خانه ارواح شده بود . خانه ای که محل زندگی ارواح مسافران بی گناه بود .,داستان ترسناک, داستان جالب, خانه, خانه جن زده, خانه ترسناک, خانه ترس,خانه ارواح,وجود جن در خانه,وجود ارواح درخانه,خانه شیطان, خانه عجیب,خانه مخوف ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها